تابع کردن مطیع کردن، رام ساختن، فرمان بردار کردن ادامه... مطیع کردن، رام ساختن، فرمان بردار کردن فرهنگ واژه مترادف متضاد
تابع کردنتابِع کَردَن boyun eğdirmek ادامه... boyun eğdirmek تصویر تابع کردن دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تابع کردنتابِع کَردَن podporządkowywać ادامه... podporządkowywać تصویر تابع کردن دیکشنری فارسی به لهستانی
تابع کردنتابِع کَردَن ondergeschikt maken ادامه... ondergeschikt maken تصویر تابع کردن دیکشنری فارسی به هلندی